شب و روزم گذشت به هزار آرزونه رسیدم به خویش ، نه رسیدم به اونه سلامم سلام ، نه قیامم قیامنه نمازم نماز، نه وضویم وضودل اگر نشکند به چه ارزد نمازنه بریز اشک چشم، نه ببر آبرونه به جانم شرر، نه به حالم نظرنه یکی حسب حال، نه یکی گفتگونه به خود آمدم، نه ز خود می رومنه شدم سربلند ، نه شدم سرفرو...کهنه صرّافان دنیا از تصرّف می خورند علیرضا قزوه ليلي گذشت و مجنون حالي خراب داردگفتم نگريم امّا ديدم ثواب داردمجنون منم كه ماندم، اين خاك، خاك ليليست اي كاروان بياييد، اين چاه، آب داردچرخي…